در فراق
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره وترک سر همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار وخس بادیه بستر کردم؟
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هرکجا ناله ی ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
دیده را حلقه صفت دوخته به در کردم
"شهریارا" به جفا کرده چو خاکم پامال
آنکه من خاک رهش را به سر افسر کردم
نظرات شما عزیزان:
